نظم بینالملل: ارکان، تحول، آینده
مسعود موسوی شفائی
نظم جدید بین الملل برآیند دو نیروی اساسی موازنه قوای واقع گرایانه و وابستگی متقابل اقتصاد جهانی است. آنچه در سطح نظام بین الملل مشاهده می کنیم، نوعی نظم بین المللی به شدت واقع گرایانه قرن نوزدهمی[1] مشتمل بر شماری از قدرت های بزرگ نظم قبلی و قدرت های نوظهور مدعی نقش آفرین موثر است که هر دو دسته نسبت به گذشته تعهدات کمتری نسبت به نهادها، سازمان ها و پیمان های بین المللی دارند و برعکس متکی بر موازنه قوای ناب واقع گرایانه در قالب شکل دهی به بلوک بندی های قدرت و توافقات منعطف و شکننده دوجانبه هستند. آنچه مسلم است آمریکا دیگر نمی تواند یا نمی خواهد پروژه نظم هژمونیک لیبرال را ادامه دهد و قادر نیست بار تولید کالاهای عمومی در هر دو حوزه امنیتی و اقتصادی را به دوش بکشد. در واقع، نوعی تقسیم کار بین المللی جدید در حال شکل گیری است که در آن قدرت های نوظهور در صدد افزایش سهم خود در نظم اقتصادی بین المللی هستند. البته در خصوص جایگاه و رفتار قدرت های نوظهور دو نکته حائز اهمیت است. اول اینکه آیا تقسیم کار جدید و ارتقای جایگاه قدرت های نوظهور نشانه چرخه طبیعی صعود و افول قدرت ها است یا اینکه حاصل نوعی برنامه ریزی راهبردی و هوشمندانه برای خلاصی از هزینه های حفظ نظم اقتصادی لیبرال و تفویض بار تولید کالاهای عمومیبه قدرت های نورسیده و هیجان زده مدعی نقش آفرینی است؟ دوم اینکه آیا این تقسیم کار جدید در حوزه نظم اقتصادی بین المللی متوقف می ماند یا قدرت های نوظهور پس از تثبیت جایگاه برتر اقتصادی خود، مدعی تصاحب سهم اصلی در نظم امنیتی بین المللی نیز خواهند بود؟
از این رو، برای روشن شدن این موضوعات، توجه به ماهیت نظام بین الملل و نظم بین الملل ضروری است، زیرا با وجود دگرگونی های بنیادی نظم بین الملل، روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران با تصور اینکه همچنان در دوران گذار و فرصت های وسوسه برانگیز گسترش نفوذ ناشی از خلأ منطقه ای قدرت به سر می بریم، بر پایه سه فرض نادرست و بسیار خطرآفرین استوار شده که می تواند تهدیدات جدی برای امنیت ملی کشور داشته باشد که این مفروضات عبارت اند از:
1- در شرایط کنونی بین المللی، احتمال بروز درگیری شدید نظامی و جنگ با ایران منتفی است.
2- تصور بر این است که غرب / آمریکا با ماهیت جمهوری اسلامی ایران تعارض دارد و راهبرد امنیت ملی کشور نیز بر همین مبنا استوار شده است.
3- کشور می تواند به صورت بازیگری مستقل و فارغ از نظام اتحادها و ائتلاف های بین المللی به حیات خود ادامه داده و پیشرفت داشته باشد.
لذا هدف کتاب ارائه درکی جامع نگر از ارکان، تحول و آینده نظم بین الملل است که بر این اساس، ابتدا در چارچوبی تاریخی، روند شکل گیری نظم های بین الملل طی فصل های اول و دوم بررسی می شود. سپس در فصل های سوم و چهارم ظهور و سقوط نظم های امپراتوری، موازنه قوای کنستری و دوقطبی و نظم های هژمونیک و دوران گذار بررسی می شوند. در فصل های پنجم لغایت هفتم، ارکان، روندها و بازیگران نظم بین الملل توضیح داده می شوند و در فصل هشتم کتاب سناریوهای پیشروی نظم بین الملل در افق 2025 بررسی می شود. این سناریوها عبارت اند از: 1- شکل گیری نظم بین الملل چند قطبی؛ 2- شکل گیری نظم بین الملل دوقطبی؛ 3- بازگشت نظم لیبرال با محوریت آمریکا و 4- شکل گیری نظم بین الملل بی قطب منطقه محور.
[1] چون نوعی از مناسبات بسیار سیال و شکننده موازنهای بین قدرتهای بزرگ آن دوران را تداعی میکند.